unique, special, incomparable, individual, sui generis, solitary, one of a kind, nonpareil, peerless, peculiar, matchless, quaint
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هر فرد اثر انگشت منحصربهفردی دارد.
Every person has a unique fingerprint.
استعداد منحصربهفرد او در موسیقی همه را در کنسرت شگفتزده کرد.
His unique talent for music amazed everyone at the concert.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «منحصربهفرد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/منحصربهفرد